جوان آنلاین: همه چیز آنقدر رنگ تجمل به خود گرفته که معمولی بودن نقطه ضعف شده است. اگر کسی درگیر تجملات نباشد، مورد تمسخر قرار میگیرد و کسانی که کمی دهان بین باشند و نگران اظهارنظر بقیه، از ترس حرف دیگران که چرا فلان کار را نکردند یا فلان مراسم را نگرفتند، ترجیح میدهند قید اصل را به خاطر حاشیه بزنند. اصل ماجرا میشود ازدواج و فرزندآوری، در حالیکه همین اصل قربانی فرعیاتی، چون تجملات شده است.
ما درگیر تشریفات شدهایم، در حالیکه اصل را رها کردهایم. ازدواج و تجملهایش، ترحیم و تشریفاتش، تولد و لاکچری بازی هایش، طلاق و سوگواریاش با مصادیق مختلف خیلیها را درگیر کرده است.
خودمان دائماً میگوییم قدیمها چقدر خوب بود، چقدر آرامش داشتیم، چقدر همه چیز ساده بود، در حالیکه میدانیم دلیل این آرامش چه چیزی بود، اما باز هم خود را درگیر چیزهایی کردهایم که آرامش آن موقتی و نتایج منفی آن بسیار است. این روزها رقابت در چشم و همچشمی، مد و تجملگرایی حسابی مشغولمان کرده است. یکی از بارزترین این تجملات در مراسم ازدواج رسوخ کرده است. دیگر از سادگی و صلابت مراسمهای قدیم خبری نیست و معیارهای درست جای خود را به معیارهای غلط داده است. همه ما هم میدانیم یکی از مصادیق این تجمل در تبلیغات و نمایشهای گوشیهایی است که صبح تا شب در دستان هر کدام از ماست و پر واضح است هر آنچه دیده بیند دل کند یاد!
بازار گل قدیمی تهران که پیشتر از این جای فروش گل و گیاه بود، هر هفته بیشتر از قبل درگیر مصادیق این تجمل میشود. افرادی که تلاش دارند کاسبی کنند و مردمی که با موج همراه میشوند. البته که ما منکر برخی مصادیقی که شگون مجلس شادی است نمیشویم. از قدیم خرید گل و شیرینی و خریدن حلقه و پارچه چادری رسم مراسمهای ابتدایی آشنایی بود و همچنان نیز است، اما آنچه در این میان مهم است تشریفات اضافهای است که کنار مراسمها همراه میشود. جای رز، میخک و داودی را ارکیده، آلستر و لیلیوم گرفته و کار به جایی رسیده که حتی برای چند ساعت تزئین ماشین عروس، تک شاخه گران قیمت ارکیده را کار میکنند. جای روبانهای ساده قدیمی را روبانهای پارچهای و تورهای خارجی گرفته است. قبلاً لذت خرید قرآن برای دختر و پسر جوان بود، اما امروز قرآن را در باکس خاصی تزئین میکنند و لابهلای کله قند و چکش تزئین شده و کفش و کیف و لباس حمل میکنند!
از این مرحله که بگذریم به مراسم عقد و تشریفات خاص آن میرسیم که فرقی ندارد دختر و پسر چه چیزهایی را داشته یا نداشته باشند، بلکه مهم خرید کردن و نونوار شدن است. آقا داماد تا همین دیروز با داشتههای دوران مجردی سر میکرد، اما حالا قطعاً باید ملزومات تشریفاتی خاص را در چمدان برند داشته باشد. عروس خانم تا همین شب قبل بعد از چند دوره آموزش خودآرایی تمامی لوازم آرایش خود را کنار میگذارد و ولع خرید جدید دارد. کیف لوازم آرایش او با انواع مصادیق آرایشی که در نهایت هم میهمان میز آرایش و دکور میشود و عروس خانم باید برای همه مراسمها راهی آرایشگاه شود. لباسهایی که به تن نرفته کوچک میشوند و البته بیآنکه دغدغهای برای یادگیری مهارت زندگی احساس شود و دختر و پسر فکر کنند چگونه و از چه طریقی با چالشهای چند سال ابتدایی زندگی خود برخورد کنند؟!
کاش ماجرا به همین جا ختم میشد و حلاوت رسیدن دختر و پسر جوان به مرثیه بالا آوردن قرض و بدهی چند صدمیلیونی و میلیاردی ختم نمیشد! عروسی که باید با دعای خیر بقیه برای عاقبت بخیری همراه باشد درگیر مصادیق دعوت از فلان خواننده و فلان ارکستر شاد میشود! جدیداً هم برخی یاد گرفتند و خبری از دعوت بزرگان فامیل نیست و ترجیح میدهند فقط حلقه دوستانه را اطراف خود داشته باشند تا به اصطلاح مجلس شادتر باشد.
تشریفات به حدی رسیده که حالا دیگر دختر و پسر روز مراسم عروسی صرفاً ترجیح میدهند در کنار میهمانان باشند و چند روز قبل و حتی چند هفته قبل عکاسی و فیلمبرداری را انجام میدهند و البته آن هم با لباسی که متفاوت از میهمانی اصلی است تا نمایش خود را شب عروسی در برابر دیدگان همه تمام کنند! از آتش بازی و بادکنک هلیومی رها کردن و پرنده آزاد کردن از دست هم نباید گذشت و...
قدیمها پدرها پشت در اتاق عمل میماندند تا پرستار خبر دختر یا پسر بودن فرزند را بدهد و این عین غافلگیری بود، اما حالا برای نمایش در صفحات مجازی به رغم اطلاع از جنسیت نوزاد، مراسم خاص برگزار میکنند که به آن جشن تعیین جنسیت میگویند. بماند که گویی دیگر هیچ کس حریمی برای خصوصیترین مسائل زندگی خود قائل نیست و همه چیز را باید به سمع و نظر دیگران برسانند. مصداق این حریم گسیختگی تصمیم یک خانواده برای داشتن اجتماع بزرگتری است که از همان ابتدا آن را با دیگران به اشتراک میگذارند و در نهایت به لحظه تولد نوزاد در بیمارستان میرسد!
وقتی کلیپ تبلیغاتی دیزاین اتاق مادر و نوزاد در بیمارستان را دیدم باور نمیکردم! فارغ از قیمتهای نجومی و عجیب برای چند عدد بادکنک و تور و عروسک، از خودم پرسیدم آیا اساساً فضای بیمارستان مناسب چنین کارهایی است؟! البته که این تنها قدم اول است. بیمارستان خصوصی، جشن انتخاب اسم، جشن به دنیا آمدن نوزاد، دیزاین اتاق، خرید سیسمونی با انواع اضافات غیرضروری از فلان برند خاص، جشن پایان شیردهی، جشن از پستانک گرفتن، جشن پوشک گرفتن، جشن پس از ختنه و ... که تمامی ندارد. در این میان چه تعداد در خلأ سیستم آموزشی برای تربیت و آموزش فرزندآوری، به خواندن کتاب و تلاش برای فردای بهتر فرزند خود فکر میکنند؟!
متأسفانه پای تجملات حتی به مراسم خاکسپاری و محل تدفین اموات هم رسیده است. محل تدفین متوفی و خرید و فروش قبرهای میلیونی بارها گفته و منتشر شده است. اگر حرم و امامزاده باشد که چه بهتر، اگر نبود هم اشکالی ندارد مگر قطعات قدیمی بهشت زهرا را گرفتند! میلیونی پول میدهند تا قبر قدیمی پیدا کنند، قطعات جدید کلاس ندارد، اما قطعات قدیم کلاس دارد! اما هنوز هم هیچ کس جز چند متر کفن و تربت سیدالشهدا (ع) و در نهایت اعمال و کردار خود چیز دیگری را با خود به قبر و سرای آخرت نمیبرد. مطابق با رسوم دیرینه، میت را شستوشو و غسل میدهند، به همان ترتیب قدیمی نماز میت میخوانند و بعد میت را راهی قبر میکنند. تا اینجا همه چیز ثابت است، اما از آن به بعد ماجرا برای ما بستگان متوفی فرق میکند، در حالیکه میت میماند و اعمالش و شروع سؤالات نکیر و منکر، بالای سر او عدهای منتظر هستند تا هرچه زودتر مراسم تمام شود و رهسپار تالار برای میل کردن ناهار شوند. اهمیت ناهار و تشریفات مراسم به اندازهای است که خانواده متوفی حتی فرصت نمیکنند اعمال مستحب خاکسپاری را انجام دهند و چند ساعتی تا غروب به دعا و نیایش بالاسر او بگذرانند، در نتیجه باید با جمعیت و اقوام برای صرف ناهار همراه شوند. روی قبر میت مملو از گل میشود، همان گلهایی که شاید از هر ۱۰ نفر یک نفر هم در زمان حیات متوفی برای او نبرده باشد!
جالبتر اینکه برخی مؤسسات خصوصی هم به میدان آمدهاند تا از آب گلآلود ماهی بگیرند. مؤسساتی برای برگزاری تدفین میت؟! بله. تمامی امکانات و خدمات مرتبط با خاکسپاری و برگزاری مراسم را هم انجام میدهند و در قبال آن هزینههای هنگفت دریافت میکنند. در و دیوار شهر را هم مزین به تبلیغات خود میکنند تا چشم مردم کمکم به همه چیز که رنگ تجملات دارد عادت کند. کاش ماجرا به همین ختم میشد. بسته خاص میوه و روبانزنی به همراه تور مشکی و آب میوه و حلوا و شیرینی فلان قنادی اسمی محبوب مراسمهای خاکسپاری هم با قیمت گزاف توزیع میشود. مراسم هفتم و چهلم البته گستردگی بیشتری دارد که پای موسیقی سنتی و میوه و شمع آرایی در تالارهای خاص و شیک به میان میآید.
در نهایت از آنجایی که کمبود مراسم داشتیم چند مدت است که پای جشن طلاق هم به میان آمده است و با برگزاری یک مراسم با حضور اقوام دو طرف، زوجینی که طلاق گرفتند لباس سیاه به تن میکنند و بعد از بریدن کیک به زندگی خود پایان میدهند!
بسیاری از ما کم و بیش درگیر این مراسمها شدهایم. هرقدر بگوییم و بنویسیم، ناخواسته در شرایطی قرار میگیریم که خودمان مصداق روشنی از این بدعتها و تجملات میشویم. شاید حداقلترین کار در شرایط فعلی، فاصله گرفتن از فضای مجازی، کمتر دیدن، کمتر شنیدن و کمتر پرسیدن باشد!